جدول جو
جدول جو

معنی کاتب دست - جستجوی لغت در جدول جو

کاتب دست
(تِ بِ دَ)
کاتب الدست یا موقعالدست (م و ق ق ع ) نویسنده ای را گویند که هنگام عرض مظالم و خواندن شکایات وارده حضور شاه بر مسندی نشیند و توقیعات و اوامر شاهانه را ذیل عرایض بنویسد. (دزی ج 1 ص 441). قال ابن الطویر: ’و کانوا یلقبونه (ای صاحب دیوان الانشاء) فی الدوله الفاطمیه بالدیار المصریه کاتب الدّست’. (صبح الاعشی ج 1 ص 103). و رجوع به کاتب سرو صبح الاعشی ج 1 ص 104 و ص 53 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تِ بِ بُ)
علی بن محمد بن حسین بن یوسف بن محمد بن عبدالعزیز معروف به ابوالفتح بستی. رجوع به ابوالفتح بستی در همین لغت نامه و ریحانه الادب ج 3 ص 330 شود
لغت نامه دهخدا
(تِ بُدْ دَ)
رجوع به کاتب دست شود
لغت نامه دهخدا
(تِ بِ دَ)
کاتب الدرج. نویسنده ای را گویند که شغل او فقط نوشتن احکام بر روی کاغذی است که آن را درج گویند. (دزی ج 1 ص 431) : و کتب للکامل بن العادل القاضی امین الدین سلیمان المعروف بکاتب الدرج الی ان توفی ّ. (صبح الاعشی ج 1 ص 97)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
دوستدار کتاب. آنکه به کتاب علاقه دارد. که کتاب را دوست دارد. کتاب باز
لغت نامه دهخدا
(تَهْ دَ)
کوتاه دست. (فرهنگ فارسی معین). آنکه از تجاوز به مال و عرض کسان خودداری کند. (فرهنگ فارسی معین، ذیل کوتاه دست) :
جوان که قادر گردد درازدست شود
امیر کوته دست است و قادر است و جوان.
فرخی.
، آنکه دستش به مراد و مطلوب نرسد. نامراد. ناکام. (فرهنگ فارسی معین، ذیل کوتاه دست) :
ما تماشاکنان کوته دست
تو درخت بلندبالایی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(تِ بِ سِرر)
کاتب السر. کنایه از منشی. (آنندراج). منشی اسرار و رازهای نهانی. (ناظم الاطباء). و رجوع به کاتب شود: و انتهی الامر (ای امر لقب متولی دیوان الرسائل فی الدوله الفاطمیه بکاتب الدست) الی اوائل الدولهالترکیه والحال فی ذلک مختلف، فتاره یلی الدیوان کاتب الدیوان واحداً یعبر عنه بکاتب الدست و ربما یعبر عنه بکاتب الدرج و تاره یلیه جماعه یعبر عنهم بکتاب الدست، و یقال انهم کانوا فی ایام الظاهر بیبرس ثلاثه نفر، ارفعهم درجهالقاضی محی الدین بن عبدالظاهر فی ایام المنصور قلاوون علی ما تقدم ذکر. فلقّب بکاتب السر و نقل لقب کاتب الدست الی طبقه دونه من کتاب الدیوان، و استمر ذلک لقباً علی کل من ولی الدیوان الی زماننا. (صبح الاعشی ص 104). و رجوع به همان کتاب ص 97 و 98 شود
لغت نامه دهخدا
(تِ بِ سِرر)
احمد بن حسن یکی از خطاطان مشهور عثمانی است. در عصر سلطان احمدخان ثالث سرمحرر بود. در خط ثلث و نسخ مهارت خاصی داشت و چندین نسخه از مصحف شریف نوشت و به دست خود تذهیب کاری کرد و بمدینۀ منوره هدیه نمود. وفاتش بسال 1170 هجری قمری بود. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کتاب دوست
تصویر کتاب دوست
نامه دوست خوانشباره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوته دست
تصویر کوته دست
کوتاه دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتب سر
تصویر کاتب سر
راز نویس دبیر ویژه
فرهنگ لغت هوشیار